اصطلاحات رايج در درك فيلم هاي زبان اصلي - بخش اول

آموزش اصطلاحات روزمره زبان انگليسي،داستان كوتاه انگليسي،منابع آزمون هاي آيلتس،تافل و توليمو....،روش هاي يادگيري زبان انگليسي

شنبه ۲۹ اردیبهشت ۰۳

اصطلاحات رايج در درك فيلم هاي زبان اصلي - بخش اول

۲,۸۹۷ بازديد
 اصطلاحات رايج در درك فيلم هاي زبان اصلي
بخش اول
Common Cinematic Expressions
Part -1
 درك فيلم هاي زبان انگليسي علاوه بر نيازمندي به دانش لغات و داشتن بهره مناسبي از مهارت شنيداري انگليسي نيازمند دانستن اصطلاحات خاص روزمره و موقعيت هاي گوناگون است. در اين دوره به ارائه اصطلاحات رايج كه به وفور در فيلم هاي زبان اصلي وجود دارد مي پردازيم مطالعه اين دوره و دروس ارائه شده در بخش جملات و اصطلاحات روزمره زبان انگليسي  مي تواند  سهم بسزايي در درك فيلم هاي زبان انگليسي داشته باشد.

از ويژگي هاي اين دوره :

1- اغلب اصطلاحات در قالب مثال، ديالوگ همراه با توضيحات لازم بيان شده است تا موقعيت خاص كاربردي آن براي علاقه مندان مشخص شود.
2- معاني فارسي حتي المقدور در حالت عاميانه به كار رفته است تا علاقمندان با كمترين مشكلي به مفهوم اصلي و كاربردي آن پي ببرند.
3- كاربرد عملي معاني هر گزيده در قالب مثال هاي مختلف ارائه شده است.
4- استفاده از اصطلاحات ساده اي كه به كرات در فيلم ها به كار مي رود و با تسلط بر آنها مي توانيد درك مطلب خود را به مقدار قابل توجهي افزايش دهيد.

مشاهده فيلم هاي زبان انگليسي با توجه به نكات زير مي تواند يكي از روش هاي مناسب براي يادگيري موثر زبان انگليسي باشد.

- آشنايي با فرهنگ كاربردي انگليسي
- آشنايي با گويش هاي رسمي، غيررسمي، خياباني و...
- آموزنده اي جذاب با خستگي كم و تنها وسيله اي است كه عملا شما را در موقعيت هاي مختلف زندگي روزمره آن كشور همراه با اصطلاحات رايج ايشان قرار مي دهد.

اغلب اصطلاحات اين دوره از لحاظ ترجمه تحت الفظي چندان مشكل نيست اما اغلب داراي معاني متفاوتي از برداشت هاي تحت الفظي آنها مي باشد.
براي خواندن اصطلاحات به ادامه مطلب برويد:



Mood - حالت، حوصله ، خلق


1) He makes you laugh your head off

از خنده روده برت مي كند.

 

توضيح: در توصيف فردي است كه به نظر گوينده فوق العاده شوخ و بامزه مي باشد و با حركاتش (يا بيانش) باعث شادي و خنده مي شود. از عبارت زير نيز بعنوان مترادف مي توان نام برد:

 

1-1) He is hilarious

او فوق العاده شوخ است.

2) This is an opportunity of a life-time.

اين موقعيت بسيار عاليه (در هر مورد خاصي كه هست).

 

توضيح : معني تحت الفظي عبارت فوق اين است كه اين فرصتي است كه در زندگي يك بار اتفاق مي افتد. بدين معني كه موقعيت پيشنهاد شده (فراهم آمده) بسيار خوب مي باشد و مي بايست به نحو احسن استفاده شود. (شانس فقط يكبار در خانه را مي زند). سعي كند از دستش ندهي
 

 

3) I want you to be realistic about it.

از شما مي خواهم (ازت مي خوام) واقع بينانه نسبت به اين مسئله برخورد كني.

 

توضيح: اين عبارت بدين معناست كه نسبت به اين موضوع احساساتي برخورد نكنيد و با در نظر گرفتن واقعيت هاي موجود تصميم عاقلانه اي بگيريد.

 

4) I’m not in the mood for talking; get rid of them.

حوصله صحبت كردن ندارم؛ ردشون كن برن (دست به سرشون كن).

5) I’m in a lousy mood.

سرحال نيستم (حوصله ندارم).

6) I’m not  in the mood for playing.

حوصله بازي كردن را ندارم.

7) He is a moody person.

او آدم دم دمي مزاجي است.

8-A) Thank you very much indeed (Thank a lot).

جدا (خيلي) متشكرم

8-B) That’s quite all right (No problem).

خواهش مي كنم (كاري نكردم)

 

توضيح: به جاي عبارت فوق (B) در صورتيكه كه تشكر از طرف شخصي صورت گرفته باشد كه شما به عللي از انجام كار براي او خرسند مي شويد، مي توانيد از عبارت It’s a pleasureبعنوان مترادف استفاده كنيد. عبارت not at allو don’t mention itنيز به عنوان مترادف بطور رايج در موقعيت هاي غير رسمي تر به كار مي رود.

 

9) I think you can make it if you hurry up.

فكر مي كنم اگر بجنبي مي تواني (سر وقت) برسي.

10) The bastards have us cornered.

نامردها (پدر سوخته ها) مارو توي منگنه گذاشتند.

 

توضيح: كلمه Bastardو ديگر كلمات مشابه را بنا به در نظر گرفتن مسئله فرهنگي و رايج بودن آنها نبايد تحت الفظي معني كرد.

 

11) Are you hit?

تير خوردي؟

 

توضيح: اين عبارت معمولا در درگيري هاي مسلحانه به كار مي رود.

 

12) I am right in the middle of something. Can I call you back?

الان درست وسط انجام كاري هستم. مي تونم بعدا بهت زنگ بزنم؟

13) Stay out of my personal life.

در زندگي خصوصي من دخالت نكن.

13-1) keep your nose out of my business.

 
توضيح: مسائل شخصي من به شما ارتباطي ندارد. كه جمله 13-1مترادف غير رسمي عبارت 13مي باشد.

 

14) It’s so nice to finally meet you in person.

باعث خوشحالي است (خيلي خوب شد) كه بالاخره شما را شخصا ملاقات مي كنم.

15) He (This, It) is going to make your head spin.

او (آن، اين) شما را گيج و متحير مي كند (اصطلاحا گيجت مي كنه)

توضيح: يعني با تبحري كه (در انجام كار مورد نظر) دارد، شما را گيج مي كند و يا اگر اشاره به شي باشد، منظور حيرت انگيز و جالب بودن آن است.

16) Sounds (pretty) good to me.

به نظر من كه خيلي خوبه (در ارتباط با پيشنهاد مطرح شده)

17) I don’t mean to sound ungrateful, but …

منظورم اين نيست كه از زحمات شما قدرداني نكنم اما ...

 

توضيح: بدين مفهوم كه منظورم از بيان اين مسئله، عدم قدرشناسي من از زحمات شما نيست، ولي ... به چند مثال در رابطه به لغت mean  توجه كنيد.

 

17-1) I didn’t mean that.

منظوري نداشتم، منظورم اين نبود (جدي نگفتم)

17-2) I don’t mean it like it sounds.

اينطور كه فكر مي كني (بنظر مي آيد) نيست. منظوري ندارم.

18) What has drawn you to this?

چه چيزي شما را درگير اين جريان كرد؟

 

توضيح: چه عاملي باعث شد كه پاي شما در اين مسئله كشيده شود (مورد خلافي كه به نظر سوال كننده با شناختي كه از مخاطب دارد، قابل قبول نمي باشد) به دو مثال ديگر همراه با كلمه Dragتوجه فرماييد.

 

18-1) I had nothing to do with it; don’t drag me into this matter.

من هيچ دخالتي نداشتم، من را در اين مسئله وارد نكنيد.

18-2) I am not going to drag you into this any further. I don’t want you hurt.

بيش از اين نمي خوام شما را در گير اين موضوع كنم، نمي خواهم صدمه ببيني

18-3) You are dragging me through painful (allegation) process.

شما داريد من رو درگير يك سري مسائل پيچيده و عذاب آوري مي كنيد.

19) I am terribly sorry, but that has nothing to do with me.

خيلي متاسفم (بخاطر از دست دادن شغلتان يا هر مسئله ناراحت كنده ديگري) ولي من هيچ دخالتي نداشتم.

 

توضيح: چون فكر مي كنيد مخاطب بخاطر تصورات اشتباه (سوء تفاهم) شما را مقصر مي داند، با بيان اين عبارت ضمن اظهار تاسف سعي در برطرف كردن اين سوء تفاهم داريد. به يك مثال ديگر اشاره مي شود:

 

19-1)What happened to your brother has nothing to do with me.

اتفاقي كه براي برادرتان افتاد به من هيچ ارتباطي ندارد (من دخالت نداشتم).

20) You follow what I’m saying? You are a big boy, you make your own decision.

متوجه مي شوي چي مي گم تو ديگه بزرگ شدي بايد خودت تصميم بگيري.

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.